سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند
به فتراک جفا دلها چو بربندند بربندند
ز زلف عنبرین جانها چو بگشایند بفشانند
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند
سرشک گوشه گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند میبارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
چو منصور از مراد آنان که بردارند بر دارند
بدین درگاه حافظ را چو میخوانند میرانند
در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند
که با این درد اگر دربند درمانند درمانند
که با این در اگر دربند درمانند درمانند
فامیل دور خخخ
مگه اهمیتی داره چیزی بنویسی و بخوای دیگران رو برای اینکه نتونن بخوننش کوچیک کنی. خیلی چیزا هست که ما تو زبان دومی که داریم یاد می گیریم بلد نیستیم از روش بخونیم. چه بسا خیلی چیزای دیگه هست که حتی در زبان مادریمون نمی دونیم. اشکالی نداره. ندانستن که عیب نیست. ولی اینکه بخوای کسی رو به خاطر اینکه چیزیو نتونه بخونی ناراحت کنی به نظر من خیلی زشته
what a beatiful poem.
عجب شعر قشنگی.
شعر خیلی خوب و قشنگیه فقط من نمیدونم
چرا دوستانمون در مقابلش اومدن جبهه گرفتن.
بابا شاید این دوست عزیزمون هدفش شوخی بوده یا میخواسته سخت بودن تلفظ کلمات رو با این حرفش برسونه
ما که خودمون خیلی ازین روش استفاده میکنیم.وقتی که جمع دوستانه باشه
این میشه یه کل کل دوستانه که همراه با شادی و خندست.
if you can,others can....
A good way to understand most of the بیتs is to change the place of the last verb and put it befor چو or To move چو+verb to the start of the sentence:
سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند = سمن بویان غبار غم بنشانند، چو بنشینند
یا
نهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانند = چو برخیزند، نهال شوق در خاطر بنشانند
چه شعر قشنگی، بسی لذت بردیم