多彩な 英語 講師陣から検索…

Shamloo - درد مشترک
説明
شک رازی است
لبخند رازی است
عشق رازی است
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که بینی
یا چیزی چنان که بدانی...
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده،
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دست هایت با دستان من آشناست.
در خلوت روشن با تو گریسته ام
برای خاطر زندگان،
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام
زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشق ترین زندگان بودند.
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیر یافته! با تو سخن می گویم
بسان ابر که با طوفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست
ポッドキャストチャンネル
Persian Poetry
製作者
人気のエピソード

Segurola y Habana Podcast
10 - Segurola y Habana

Segurola y Habana Podcast
9 - El corralito

Segurola y Habana Podcast
8 - Honor, honora al gran Cabral

Segurola y Habana Podcast
7 - Un Pettinato

Segurola y Habana Podcast
6 - Chongo

Segurola y Habana Podcast
5- Cualquier bondi te deja bien

Segurola y Habana Podcast
04 - Alto guiso

Segurola y Habana Podcast
3 - Canillita