shorush
دستهای عزیزم،می تونین به من کمک کنین؟ "بد فعال زدن"توی این جمله"خدا نکنه!مشاجره برای چی؟تو چرا امشب اینقدر بد فعال می زنی؟"یعنی چه؟ "جوانب کار"یعنی چه؟ "چیزی از دست کسی کشیدن"یعنی چه؟
Apr 8, 2017 3:25 PM
Answers · 14
2
جواب سوال شما: بدفعال به معنی بد کردار هست در این جمله منظورش این هست که چقدر امشب بد عمل می کنی (رفتار بدی داری) جوانب کار: معمولا می گویند قبل از هرچیزی جوانب کار را بسنجید این بدین معناست که از همه نظر بررسی کنید و خوب و بد کار را بسنجید چیزی از دست کسی کشیدن: به معنی برداشتن از دست هست مثلا می گویند کتاب رو از دستم کشید یعنی کتاب را از دستم برداشت و معمولا با حالت تند به کار می رود و یا ممکن هست بگویند دستم را کشید که این به معنای همان کشیدن دست است...تو چه جمله ای این را به کار برده است؟
April 8, 2017
2
:سلام ابتدا چند تا کنایه مهم را براتون می فرستم چون رمان های فارسی ممکن است شامل کنایه هایی باشد که شما معنی دقیق آن را متوجه نشوید و بعد سوالتون رو توضیح میدهم آب به دهان خشک شدن : کنایه از متعجب شدن مرا می گویی از تماشای این منظره هولناک آب به دهانم خشک شد آبروی کسی را ریختن : کنایه از بی اعتباری کردن یا رسوا کردن کسی گفت مگر می خواهی آبروی خودت را بریزی ؟ آب نکشیده : کنایه از آبدار صدای کشیده آب نکشیده ای طنین انداز گردید آسمان جل : کنایه از فقیر ، بی چیز ، بی خانمان جوانی به سن بیست و پنج و شش لات و لوت و آسمان جل ادا و اطوار : کنایه از افاده و ناز بی جا ، حرکات تصنعی و ساختگی با همان صدای بریده و زبان گرفته و ادا و اطوار های معمولی خودش که در تمام مدت ناهار از دست کسی ساخته بودن : کنایه از در توانایی او بودن لابد این قدرها از دستش ساخته است . از زیر سنگ چیزی را پیدا کردن : کنایه از پیدا کردن یا بدست آوردن آن که یا آنچه یافتن یا آن غیر ممکن یا بسیار دشوار می نماید . از زیر سنگ هم شده یک عدد غاز خوب و تازه به هر قیمتی شده برای ما پیدا کنید . از عهده چیزی برآمدن : کنایه از آن را به خوبی انجام دادن خاطر جمع باشید که از عهده بر خواهم آمد اوقات کسی تلخ بودن : کنایه از خشمگین و در همان حال آزرده و افسرده بودن او با اوقات تلخ گفت این خیال را از سرت بیرون کن که محال است با زبان بی زبانی گفتن : کنایه از فهماندن مقصود بدون استفاده از بیان صریح اگر چشمم احیاناً تو چشمش می افتاد با همان زبان بی زبانی نگاهش حقش را کف دستش می گذاشتم بدقواره : کنایه از زشت و نامتناسب ، بدترکیب
April 8, 2017
1
کاسه وکوزه یکی شدن : کنایه از هم خانه شدن ودر اواخر عمر با بنده مألوف بودند وکاسه وکوزه یکی شده بودیم . کار به جای باریک کشیدن: کنایه از مرحله ی حساس و بحرانی رسیدن جریان امری ازمن همه اصرار بود و ا زمصطفی انکار وعاقبت کار به جایی کشید... کار از دست کسی ساخته بودن : کنایه از توانا بودن او بررفع مشکلات وموانع . جز خوش آمدگی هایی ساختگی کاری از دستم ساخته نبود. نارو زدن : کنایه از فریب دادن وکلک زدن چون تویی را که صندوقچه ی سرخود قرار داده بودم نارو زدی . ناز شست: کنایه از آن به عنوان پاداش به کسی به ویژه به آن هنرنمایی کند می دهند . خیانت کردی و نارو زدی دبگیر که نازشست باشد. نثار کردن: کنایه از حواله کردن . وباز کشیده ی دیگری نثارش کردم . نشخوار کردن : کنایه از تکرار یا یادآوری امری از گذشته کم کم وقتی درست آن را زوایار وخفایای خاطر و مخیله نشخوار کردم . نمک ناشناس: کنایه از آن که خوبی های دیگران را نادیده می گیرد، حق نشناس بی اختیار در خانه را باز کردم واین جوان نمک ناشناس را مانند... هفت قرآن به میان: کنایه از دور ماندن از رویدادی ناخوش آیند. گفت به من دخلی ندارد ماشاء الله هفت قرآن به میان پسرعموی خودت است. همراه کردن : کنایه از مشارکت دادن کسی در انجام کاری ، شریک کردن به هر شیوه ای هست مهمانان دیگر را هم با خودت همراه می کنی.
April 8, 2017
1
سر دماغ آمدن : کنایه از سر حال آمدن ، به نشاط آمدن . ستاره ضعیفی در شبستان تیره و تار درونم درخشیدن گرفت ، رفته رفته سر دماغ آمدم . سرسری : کنایه از مقدار بسیارکم معلوم شد آن قدرها هم نامعقول نیست و نباید زیادسرسری گرفت . سرسوزن : کنایه از مقدار بسیارکم ایشان در خوراک هم سرسوزنی قصور را جایز نمی شمردند. یارو حساب کارکرده بود بدون آنکه سرسوزنی خود را... سرکسی توی حساب بودن: کنایه از متوجه جزئیات امری بودن و آن را خوب شناختن او الحمدالله هنوز عقلش به جا وسرش تو ی حساب است . سماق مکیدن : کنایه از وقت بیهوده در انتظار کسی یا چیزی گذراندن ، کاری بی حاصل کردن . مابقی را نقداً خط بکش و بگذار سماق بمکند. سوار کردن : کنایه از جور کردن ، ترتیب دادن گفت اگر ممکن باشد شیوه ای سوار کردکه امروز مهمان شما دست به غار نزنند. شاخ در آوردن : کنایه از تعجب وشگفت زدگی فراوان، بسیار تعجب کردن، شگفت زده شدن از این بهانه تراشی هایش داشتم شاخ درمی آوردم . شست کسی خبردارشدن : کنایه از پی بردن او به چیزی ،مطلع شدن او از امری ولی شستش خبردار شده بود و چشمش مثل مرغ سربریده مدام در روی میز از این بشقاب می دوید. شش دانگ : کنایه از تمام ، همه ، به طور کامل شکم را صابون زدن: کنایه از به خود دل خوشی دادن وامیددریافت چیزی را داشتن این بدبخت ها...شکم خود را مدتی است که صابون زده اند که کباب غاز بخورند. صرف کردن : کنایه از خوردن یا نوشیدن دو ساعت بعد مهمان ها بدون تخلف تمام وکمال دور میز حلقه زده در صرف کردن صیغه ی ... حالا آش جو وکباب بره و پلو وچلو ومخلفات دیگر صرف شده است.
April 8, 2017
1
دل از عزا در آوردن : کنایه از پس از مدتی محرومیت کاملا کام روا شدن و بهره ی کافی از چیزی بردن . یکی از همین ایام بهار خدمت رسیده از نودلی از عزا در آوردیم . دماغ سوخته شدن : کنایه از دچار شرمندگی شدن ، خیت شدن . یک لقمه میل بفرمائید که لااقل زحمت آشپز از میان نرود و دماغش نسوزد. دو دل : کنایه از دارای تردید در تصمیم گیری ، مردد . در مقابل تظاهرات شخص شخیصی چون آقای استاد دو دل مانده بودند . دو روی: کنایه از آن ظاهر و باطن از تفاوت دارد ، منافق . والا چه چیز ها که با آن زبان به من بی حیای دورو نمی گفت . روی کسی را زمین انداختن : کنایه از تقاضای او را رد کردن . روا نیست بیش از این روی میزبان محترم را زمین انداخت . زدن : کنایه از شاید اتفاق افتادن { شاید } چنین شدن . زد و ترفیع رتبه به اسم من در آمد . زورکی : کنایه از به زحمت ، به سختی به جز تحویل دادن خنده های زورکی و خوش آمد گویی های ساختگی کاری از دستم ساخته نبود . زیر بغل کسی را گرفتن : کنایه از کمک کردن دلم می خواست می توانستم صد آفرین به مصطفی گفته از آن تاریخ به بعد زیر بغلش را بگیرم . ساختن : کنایه از تألیف کردن ، سرودن و نوشتن . بنا کردن به خواندن قصیده ای که می گفت همین دیروز ساخته است . ساعت شماری کردن : کنایه از انتظار شدید داشتن برای فرار رسیدن ساعت یا زمانی خاص . شکم ها را مدتی است صابون زده اند که کباب غاز بخورند و ساعت شماری می کنند . سر به مهر : کنایه از کامل { و دست نخورده بودن } تمام حسن کباب غاز به این است که دست نخورده و سر به مهر روی میز بیاید . سرخم کردم : کنایه از برابر کسی تعظیم و کرنش کردن . لهذا صدایش کردم سرش را خم کرده وارد شد . سرخ و سفید شدن : کنایه از دارای چهره ای باز ، روشن و شاداب شدن . مصطفی به عادت معهود ابتدا مبلغی سرخ و سفید شد .
April 8, 2017
Show more
Still haven’t found your answers?
Write down your questions and let the native speakers help you!