sina
دومین بخش مسافرت چند روزه اولین بخش http://www.italki.com/entry/438164 :دومین بخش صبح که شد رفتیم عسل و سرشیر گرفتیم. دوستم مدام بهم می‌گفت که سرشیر خیلی خوشمزه هستش. راستش رو بگم خیلی خوشم نمی‌یومد بخورمش ولی بعداً نظرم عوض شد. برگشتنی اسباب صبحانه رو با گرفتن دو تا نون سنگگ کامل‌تر کردیم. بعد اینکه صبحونه رو همراه با چایی تموم کردیم کمی پول از خودپرداز گرفتیم و رفتیم سمت استخر. شب رو من و سینا هر کدوممون تو یه کیسه خواب خوابیدیم. متاسفانه فقط دوتا کیسه خواب بود. برای ما فقط زمین سفت بود. ولی فرشاد و ساسان با پتو که خوابیدن نه تنها زمین سفت بود بلکه برای اونا هوا هم سرد بود. بعد کلی نق‌نق کردن سر اینکه جای شما بهتر بود تصمیم گرفتیم بریم استخر آب گرم تا یجوری بدنمون به آرامش برسه. سرعین شهری هستش که به استخرهای آبگرمش معروفه. اسم استخری که رفتیم سبلان بود. سبلان یه کوه خیلی بلند هستش که در نزدیکی‌های سرعین قرار داره. بعد آب تنی تو آب داغ و یه ماساژ عالی توسط بچه‌ها بدنم به حالت بی‌دردی تغییر فاز داد. حدود یه ساعت داخل جکوزی و سنا و استخر بودیم که نهایتاً به اتفاق عموم تصمیم گرفتیم بزنیم بیرون. آش دوغ شاید همتون بدونید چیه ولی باور کنید آش دوغ سرعین یه چیز دیگس علی‌الخصوص وقتی بعد استخر بخوری. تو راه که به سرعین میومدیم بچه‌ها باهم کل‌کل می‌کردن سر بازی بیلیارد. من که بکل چند سالی بود بازی نمی‌کردم. سربازی بهمون اثبات شد که ساسان واقعاً تو بازی بیلیارد دستی داره و ما الکی بهش می‌گفتیم چیزی بلد نیست. البته من و ساسان تو یه تیم بودیم و این یه نوع خوش شانسی بود برای من. ادامه ماجرا در پست‌های بعدی...
May 26, 2014 1:09 PM
Corrections · 3

دومین بخش مسافرت چند روزه

اولین بخش http://www.italki.com/entry/438164

:دومین بخش
صبح که شد رفتیم عسل و سرشیر گرفتیم. دوستم مدام بهم می‌گفت که سرشیر خیلی خوشمزه هستش. راستش رو بگم خیلی خوشم نیومد بخورمش ولی بعداً نظرم عوض شد. برگشتنی اسباب صبحانه رو با گرفتن دو تا نون سنگگ کامل‌تر کردیم. بعد از اینکه صبحونه رو همراه با چایی تموم کردیم کمی پول از خودپرداز گرفتیم و رفتیم سمت استخر. شب رو من و سینا هر کدوممون تو یه کیسه خواب خوابیدیم. متاسفانه فقط دوتا کیسه خواب بود. برای ما فقط زمین سفت بود. ولی فرشاد و ساسان با پتو که خوابیدن نه تنها زمین سفت بود بلکه برای اونا هوا هم سرد بود. بعد کلی نق‌نق کردن سر اینکه جای شما بهتر بود تصمیم گرفتیم بریم استخر آب گرم تا یجوری بدنمون به آرامش برسه. سرعین شهری هستش که به استخرهای آبگرمش معروفه. اسم استخری که رفتیم سبلان بود. سبلان یه کوه خیلی بلند هستش که در نزدیکی‌های سرعین قرار داره. بعد آب تنی تو آب داغ و یه ماساژ عالی توسط بچه‌ها بدنم به حالت بی‌دردی تغییر فاز داد. حدود یه ساعت داخل جکوزی و سنا و استخر بودیم که نهایتاً به اتفاق عموم تصمیم گرفتیم بزنیم بیرون. آش دوغ شاید همتون بدونید چیه ولی باور کنید آش دوغ سرعین یه چیز دیگس علی‌الخصوص وقتی بعد استخر بخوری. تو راه که به سرعین میومدیم بچه‌ها باهم کل‌کل می‌کردن سر بازی بیلیارد. من که بکل چند سالی بود بازی نمی‌کردم. سربازی بهمون اثبات شد که ساسان واقعاً تو بازی بیلیارد دستی داره و ما الکی بهش می‌گفتیم چیزی بلد نیست. البته من و ساسان تو یه تیم بودیم و این یه نوع خوش شانسی بود برای من.
ادامه ماجرا در پست‌های بعدی...

June 10, 2014
برگشتنی یعنی وقتی که داشتیم برمی‌گشتیم. When we were coming back
May 26, 2014
این قسمت را نه فهمیدم برگشتنی اسباب صبحانه رو با گرفتن دو تا نون سنگگ کامل‌تر کردیم برگشتنی یعنی چی؟
May 26, 2014
Want to progress faster?
Join this learning community and try out free exercises!