https://drive.google.com/file/d/1zLFMw3-Ir8FPL7D6vBXkUR6MFHwHF-du/view?usp=drivesdk

Teacher Joseph's Podcast

Threads is Coming (with transcript)

什么大 （许浪）
天大，地大
比不上我的手大。
我用手掌捂眼睛，
哈哈——天和地不见啦！

Read Rhymes With Shirley

什么大

Ask for help; personal pronouns: du, sie, es, wir.

Paul and Meili get to know each other better. She has to find Anna Maywald's office in the university. Can Paul help her?

Here's how to get YOUR NAME on the next German Stories episode:

1) If not, launch the Apple Podcast app on your iPhone / iPad and tap the search icon (on top)
2) Search for "German Stories | Learn German with Stories", and tap on our podcast
3) Once you're there, scroll down to "Ratings &amp; Reviews", and tap "Write a Review" (or log in first)
4) Write us something nice and give us 5 stars :-)

German Stories | Learn German with Stories

2: Können Sie mir helfen? | Can you help me?

1 de Mayo "Dia del trabajador" Vocabulario en español

En este podcast podrás aprender como celebramos el "Día del trabajador" en Venezuela. 

Costumbres y Tradiciones de Venezuela

1 de Mayo "DIA DEL TRABAJADOR"

روزی روزگاری مرغی در یک مزرعه زنگی میکرد که بخاطر پرهای قرمزش همه او را پر قرمزی صدا میکردند.

روزی پر قرمزی در مزرعه در حال گشت و گذار و دانه خوردن بود که روباهی او را دید و آب از دهانش به راه افتاد.

سریع به خانه رفت و به همسرش گفت قابلمه را پر از آب کند و روی گاز بگذارد تا او ناهار را بیاورد. بعد دوباره به مزرعه برگشت.

وقتی پرقرمزی اصلا حواسش نبود. پیش از آنکه بتواند کمک بخواهد، او را گرفت و در یک گونی انداخت. و بعد خوشحال راه افتاد به سمت خانه.
دوست پرقرمزی که یک کبوتر بود، همه ی داستان را تماشا میکرد و برای نجات دوستش سریع یک نقشه کشید.

کبوتر رفت و سر راه روباه نشست و وانمود کرد که پایش شکسته است. روباه تا او را دید خیلی خوشحال شد و با خودش فکر کرد امروز ناهار مفصلی میخورد.

گونی را روی زمین گذاشت و به سمت کبوتر رفت تا او را بگیرد. کبوتر هم آرام آرام عقب میرفت.

پرقرمزی تا دید که روباه حواسش به کبوتر است از توی گونی بیرون آمد، یک سنگ داخل گونی گذاشت و فرار کرد.

کبوتر وقتی دید دوستش به اندازه کافی دور شده، شروع به پرواز کرد و بالای درختی نشست.

روباه هم که ناامید شده بود به سمت گونی رفت و آن را برداشت و به خانه رفت.

وقتی به خانه رسید، قابلمه روی گاز بود. گونی را توی قابلمه خالی کرد و سنگ تالاپی توی آب افتاد و آب جوش ها روی صورت روباه ریخت و روباه حسابی سوخت.

Learn Persian through stories (Level 1-2)

Learn Persian Through Stories (The Chicken With Red Feather | داستان مرغ پرقرمزی) | Level 1

Story learning Chinese with Annie

Story learning Chinese with Annie-----Three things I like the most at home

Conversamos con Martha, ella es de Cracovia una ciudad hermosa, llena de magia colonial, arquitectura clásica y cultura maravillosa.

Español con Andres 📣

Conocemos Cracovia-Polonia

祝福语 zhù fú yǔ：Chinese phrases for Blessings and wishes.
龙行龘龘 lóng xíng dá dá: With enterprising spirit will exert upward like the soaring of the dragons.
前程朤朤 qián chéng lǎng lǎng：Have an infinitely glorious and bright future.
生活䲜䲜 shēng huó yè yè: Living a prosperous life and surplus year after year .
繁体 fán tǐ：Traditional Chinese
腾飞 téng fēi：rise rapidly
光彩 guāng cǎi：shine;glory;honour
成群结队 chéng qún jié duì：in flocks in crowds