Little Girl
پرسه در خيال عاشقانه ام !!! روزهايم ناآرام اند گاهي در انتهاي خيالم، پيچكي گوشه ي باغچه ي تنهايي ام ميخزد و كاشي به كاشي از ديوار احساسم بالا ميرود گوش هايم لبريز از آواي خندان كسي ست كه در دلتنگي ميگريد لب هايم زمزمه گر كلماتي ست كه از لب هايش جاري شد اما بريده بريده دلتنگي مرا در آغوشش جا داده اما اميد همچنان پشت سياهي چشمانم ميدرخشد اطمينان در دلم موج ميزند وقتي كه خدا در چشمانم پيدا مي شود دور مانده ام از كسي كه در روياهايم قدم ميزند انگار...
16 ก.ย. 2015 เวลา 5:21
การแก้ไข · 2
كار خودم بود! ^___^
10 ธันวาคม 2015
قشنگ بود. مرسی
19 กันยายน 2015
ต้องการความก้าวหน้าที่เร็วขึ้นหรือไม่
เข้าร่วมชุมชนแห่งการเรียนรู้และทดลองใช้แบบฝึกหัดฟรี!